خواب دیدم گم شدهام. سرگردانم. احساس عطش میکنم. نمیدانم در کدام شهر کویریام. در بازاری قدیمی پرسه میزنم و زبان مردم شهر را نمیفهمم. راستهها و حجرههای سفید تو در تو، سفید گچی طاقهای ضربی، طاقهای تو در توی ضربی. تصویر مکرر لیلی در آینه دردار، مثل کاشیهای همنقش حمام، حمام قدیمی، آینهای شکسته با قاب فلزی زنگزده بر دیوار. سر بینه حمام و حوض سنگی ماهی.