آیا بیماری که امشب مرده بود، او هم وارد صحنه، وارد بازی شده بود؟ آیا در وجود او هم این قابلیت بود که بهطور مستقل امواجی نظیر امواجی که از وجود بیمار پیشینام ساطع میشد ساطع کند؟ یا محرومیت سالیان متمادی من از نشئهی عاطفی بود که راه میگشود و در استیصالاش، با توسل به توهمات، از «عقل محیطی» میگذشت و...؟ و راز آن گرمائی که در تنام دوید چه بود؟ میتوانست نشانهئی از امکان برگشت به زندگی دوباره باشد؟