داشتم از رودخانه با سطل آب میگرفتم که ناگهان سرم را داخل کیسهای کردند و در دهانم کهنهای فرو بردند مرا به میان جنگل کشیده مورد تعرض قرار دادند. بعد هم مرا با همان حال خراب در حال مرگ، که از وحشت و درد به خود میپیچیدم، میان جنگل رها کرده و رفتند...