تمام حرفهایی که یه زمونی تموم جونم بود و مثل خون رگهام رو گرم میکرد، اون روز مثل زهری به جونم افتاد و خونم رو لخته کرد ایراد از تو نبود، از خودم بود که با بیپروایی دلم رو گرو عشق تو قرار دادم و به خاطر عشق تو از همه گذشتم و نمیدونستم روزی با دستان تو نابود خواهم شد.