... راننده چند بار از آینه نگاهش را به گلرخ دوخت؛ بالاخره پرسید: ـ ببخشید خانم شما ایرانی هستید؟ آخر من ایرانیام. ـ بله. راننده کمی سکوت کرد و گفت: ـ شما شباهت عجیبی به کسی دارید... اما هر چه فکر میکنم یادم نمیآید چه کسی... گلرخ لبخندی زد و گفت: ـ چه جالب! ـ خیلی وقت است در اینجا سکونت دارید؟ گلرخ جواب داد: ـ چندین سال پیش اینجا زندگی میکردم ولی برگشتم به کشورم. راننده چشم از گلرخ بر نمیداشت، ولی گلرخ نمیتوانست کاملا صورت او را ببیند...