رمان ایرانی

وسعت غریب

هر روز و هر شب کارم شده بود این که دعا کنم داغ مصطفی برای مادرش کم‌رنگ شود. می‌دانستم فراموش کردنش کار غیرممکنی است، اما کم‌رنگ که می‌شد! این تنها راه خلاصی من از زخم زبان‌های پوران خانم بود، تنها چیزی که می‌توانست دل این زن را نسبت به من نرم کند.

علی
9789641931171
۱۳۹۰
۵۲۰ صفحه
۱۱۹۵ مشاهده
۰ نقل قول