رمان ایرانی

باغ خاطره‌ها

نمی‌دانم چه چیز در نگاهش بود که با همان نظر اول تمام وجودم را به لرزه درآورد. یک چیزی مرا به خودش جذب کرد. لرزشی خفیف سر تا پای وجودم را فرا گرفت. زبانم بند آمده و ماتم برده بود. بدون اینکه بتوانم حرکت کنم به صورتش خیره شده بودم و فقط نگاهش می‌کردم. او سرش را پایین انداخته بود و زمین را نگاه می‌کرد. اما همان نگاه اولش برای مات کردن من کافی بود. نگاه اول را خیلی کوتاه به نگاه من گرده زد و بعد مرا در حسرت نگاه دومش گذاشت...

آسیم
9789644184994
۱۳۹۰
۶۳۴ صفحه
۳۲۵ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های فاطمه زاهدی
چشمان منتظرم
چشمان منتظرم
شب زیبا شدن من
شب زیبا شدن من
تو اولین طلوع بودی
تو اولین طلوع بودی سروین یک بار دیگر نیز به ملاقات سهیل رفت و با پنهان کردن تنفر شدیدش و گرفتن ظاهری شاد و خندان به خود، اطمینان یافت که سهیل پس از آزادی از زندان از او خواستگاری و با وی ازدواج خواهد کرد و او خواهد توانست نقشه خود را به اجرا بگذارد.
ضیافت اشک‌ها
ضیافت اشک‌ها به دنبال تو هستم هر کجا که کلامی از بودن شنیده‌ام من به هر کجا و ناکجا سرک کشیده‌ام تا بارقه‌ای از امید بیابم حتی یک خبر من باور نمی‌کنم که از نبودن تو سخن می‌گویند شاید هم نمی‌خواهم که باور کنم ولی به تقدیر اعتقاد دارم و همان‌گونه که روزی همین تقدیر تو را با خودش برد ایمان دارم که تو را لااقل برای باور امید باز ...
مشاهده تمام رمان های فاطمه زاهدی
مجموعه‌ها