رمان ایرانی

داستان در مورد دختری مغرور به نام افسانه است. ماجرا از جایی آغاز می‌شود که افسانه بر اثر تصادف به کما می‌رود. نویسنده ماجرا را به چندی قبل بر می‌گرداند. به تازگی همسایه روبرویی خانه افسانه، عوض شده و پسری کور به همراه برادرش در آنجا ساکن شده‌اند. افسانه چون با پسرها میانه خوبی ندارد از این همسایه‌های جدید اصلا خوشش نمی آید. یکی از روزها صدای موسیقی این همسایه‌های جدید باعث به هم خوردن آرامش افسانه می‌شود. افسانه که در آن روز از قضیه دیگری ناراحت می‌باشد، تنها به تذکر بسنده نمی‌کند و با پرتاب یک شی‌ء، شیشه پنجره همسایه را می‌شکند و این شروع ماجراست که درگیری‌ها و روابط بین افسانه و این دو برادر آغاز می‌شود.

البرز
9789644427671
۱۳۹۰
۵۶۲ صفحه
۳۴۲ مشاهده
۰ نقل قول
راضیه حاتمی‌زاده
صفحه نویسنده راضیه حاتمی‌زاده
۴ رمان Aesop (/ˈiːsɒp/ ee-sop; Ancient Greek: Αἴσωπος, Aisōpos, c. 620–564 BCE) was an Ancient Greek fabulist or story teller credited with a number of fables now collectively known as Aesop's Fables. Although his existence remains uncertain and (if they ever existed) no writings by him survive, numerous tales credited to him were gathered across the centuries and in many languages in a storytelling tradition that continues to this day. Many of the tales are characterized by animals and inanimate objects that ...
دیگر رمان‌های راضیه حاتمی‌زاده
پر پرواز
پر پرواز دوباره مشغول کار شدم اما صدای گوشیم پشت سر هم بلند می‌شد و رشته افکارم را پاره می‌کرد، عاقبت کلافه شدم و به طرف میزی که گوشیم روش بود رفتم و به شماره‌ای که روی صفحه بود نگاه کردم و نام بهنام رو دیدم و تعجب کردم...
کی از همه منفورتره
کی از همه منفورتره این‌بار باید حسابی دقت می‌کردم تا مثل دفعه قبل نشه. فکر کنین، این همه سخت‌گیری برای انتخاب خونه و تحقیق در مورد همسایه‌ها اون وقت دست آخر ببینی منفورترین آدم زندگیت پس گوشت داره زندگی می‌کنه و تو ازش غافلی. واقعا که من بداقبال بودم، پس باید این‌بار چشم و گوشم رو حسابی باز می‌کردم تا رودستی مثل این نخورم.
پر پرواز
پر پرواز دوباره مشغول کار شدم اما صدای گوشیم پشت سر هم بلند می‌شد و رشته افکارم را پاره می‌کرد، عاقبت کلافه شدم و به طرف میزی که گوشیم روش بود رفتم و به شماره‌ای که روی صفحه بود نگاه کردم و نام بهنام رو دیدم و تعجب کردم...
مشاهده تمام رمان های راضیه حاتمی‌زاده
مجموعه‌ها