این داستان ماجرای واقعی زندگی سلطانهای از کشور ترکیه است که در سن هفت سالگی با فروپاشی سلطنت خاندان عثمانی در سال 1918 همراه مادر، برادر و خواجهی مادرش به لبنان تبعید میشود. سلما در یکی از مدارس وابسته به کلیسا در لبنان به تحصیل پرداخت و با وجود فقر شدید مالی، چنان سربلند و مغرور میزیست که اطرافیانش او را سلطانهای با جوراب پاره مینامیدند. او در سن بیست سالگی بسیار زیبا بود؛ دختری با موهای بلند طلایی و چشمان زمردین درخشان که در انتظار ازدواجی اشرافی بود، ولی...