مجموعه داستان خارجی

نفس تنگ

اصلا مهم نیست چی صدام بزنی. مهم نیست اسمم را بدانی. مهم است؟ نیست دیگر. همین قدر که (تو) خطابم کنی کافی است. فقط بگو (تو.) باشد؟ آخر غیر از من و تو که کسی این‌جا نیست. وقتی که حرف بزنی، لابد منظورت من هستم دیگر. البته شاید بخواهی با خودت حرف بزنی، اما باز هم مهم نیست. مهم این است که من صدایت را بشنوم. البته به شرطی قول بدهی حرف‌هات را توی دلت نزنی. آخر من که علم غیب ندارم. به قد و قواره‌ام نرو. من هم یک موجود خاکی بیچاره هستم، درست مثل تو. حالا گیرم کمی شکل و شمایل‌مان به هم نیاید. مهم نیست که. این همه آدم در دنیا هستند که هیچ‌کدام شکل و شمایل‌شان به هم نمی‌آید. من و تو که جای خود داریم.

چشمه
9789643623395
۱۳۸۷
۷۶ صفحه
۴۱۵ مشاهده
۰ نقل قول