تصویر اسماعیل همه جا بود، از همه بیشتر، همه جا لبخند به لب، روی قندیلهای آویزان چلچراغهای سقف، روی کف مرمری حرم. انگار یکی تصویر اسماعیل را هزار بار کپی کرده بود و چسبانده بود همه جا. بغض گلویم را چنگ میزد. یکی باید به من میگفت اسماعیل کجاست.