در این رمان، استیون گالووی، نویسنده کانادایی، چهار نفر را که میکوشند در سارایووی جنگزده زنده بمانند، به تصویر میکشد. پس از این که 22 نفر که در صف نان ایستادهاند، در اثر اصابت خمپاره کشته میشوند، ویولونسلنوازی در همان محل به مدت 22 روز برنامه اجرا میکند. تکتیرانداز زن جوانی به نام تیر، سربازان دشمن را دستچین میکند و هدف قرار میدهد. کنان به سفری خطرناک در شهر دست میزند تا برای خانوادهاش آب بیاورد. دراگان که همسر و پسرش را در آغاز جنگ از شهر بیرون فرستاده، در نانوایی کار میکند و نان را با سرپناهی تاخت میزند. تیر، مامور حفاظت از ویولونسلنواز میشود اما عاقبت وقتی به او دستور میدهند گونهای متفاوت از قتل را مرتکب شود، باید تصمیم بگیرد که کیست و چرا میکشد؟ دراگان میاندیشد میتواند با منزوی ماندن از خود حفاظت کند ولی هنگامی که به دوست همسرش برمیخورد که میخواهد از خیابان رد شود و هدف تکتیراندازی قرار میگیرد، اوضاع عوض میشود. ترس از مرگ و همسایهای بدخلق کابوسهای کنان است.