سعی کردم دیگه بحث رو ادامه ندم چون چهره حامد با حرفاش به شکل غیر قابل باوری برام معصوم و دوستداشتنی شده بود. یعنی حامد واقعا راست میگفت، چون که قلب من از بلور نبود خدا حرفام رو نمیشنید؟...
طلوع خوشبختی
دخترم، نمیبینی خیابون چقدر شلوغه؟ درست نیست دختری به سن و سال تو به این بلندی بخنده. حیفه که صدای به این ظریفی رو یه مرد نامحرم بشنوه.
روشنک و مهشید برای لحظهای ایستادند و نگاهی به هم انداختند، مهشید بلافاصله دست زیر مقنعه برد و موهایش را که...