رمان ایرانی

ساعت 4 آن روز

با هم قدم زنان حیاط را دور می‌زدیم و هر دو احساس می‌کردیم که یک زندانی سیاسی با همه ابهت و اعتبارش هستیم. زندانی سیاسی در نظر ما چه یک نفر چه هزار نفر و از هر مرام کسی بود که جرات کرده بود بر خلاف میلیون‌ها نفر دیگر با یک حکومت عریض و طویل در بیفتد و زندگیش را به امید گسترش عدالت و برابری به خطر بیاندازد...

9789647675079
۱۳۹۱
۳۹۰ صفحه
۸۳۸ مشاهده
۰ نقل قول