رمان ایرانی

نسیم انتظار

لحظاتی به سکوت گذشت. هر دو خود را به دست باد سپردند، گویا خاطرات کودکی‌شان را مرور می‌کردند. بعد از لحظاتی ترانه ادامه داد: ـ آخه من موندم یه دکتر چطور با قطار درجه 2 سفر می‌کنه؟ این برام شده معما! سارا زیرکانه به او خیره شد. ـ پس بفرمایید سرکار خانم، خودش گلویش پیش آقای دکتر گیر کرده، منو بهونه قرار داده.

پرسمان
9789648079296
۱۳۹۱
۴۰۸ صفحه
۲۷۳ مشاهده
۰ نقل قول