اسم فیلم را نمیدانم. داستانش هم یادم نیست. فقط میدانم درباره هفت گناه کبیره بود.آخرهای فیلم حوصلهام سر رفت و زدم بیرون. زیر باران نمنمی که میبارید راه رفتم و فکر کردم وقتی هیچکدام از آن هفت گناه از من سر نزده، چرا زندگی اینطور میپیچاندم.