بدو. میدوم. بدو. میدوم. بدو. میدوم. میدوم تا جایی که این صدای ناگهانی کوبنده درهمشکننده ضربهزن قطع شود. تا جایی که همهمه شنید نشود. تا جایی که چیزی از درون فشار نیاورد. چیزی از درون مشت به گوشها نکوبد، لگد بر سینه نزند، انگشت در چشمم نکند. میدوم، باید بدوم. شاید بتوانم همیشه بدوم. چقدر بدوم؟ هنوز از جایم تکان نخوردهام. باید بدوم. زرد و خاکستری و قرمز سنگفرش است که میدود. زمین تلوتلو میخورد.