رمان خارجی

هتل لوزان

(Hotel de lausanne)

چند بار دیگر در خیابان پوانکاره به این طرف و آن طرف رفتم ،بعد با قدم‌های محکم،در حقیقت با اعتماد به نفس و قاطعیت 1 خواب گرد وارد هتل لوزان شدم و به طرف پذیرش رفتم. کارمند که مردی تقریبا 30 ساله بود یک نیم تنه‌ی ‌آبی ملوانی به تن داشت که روی آن 1 نشان خانوادگی دیده می‌شد. آقا؟ دو دستم را روی میز پذیرش گذاشتم و چند لحظه از نزدیک به او چشم دوختم بدون اینکه چیزی بگویم،همان‌طور که آدم به چهره‌ی کسی زل بزند که مدت‌ها است او را ندیده که تلاش می‌کند که او را به خاطر بیاورد. آقا.. بفرمایید صدای خودم را شنیدم اتاق خالی داری؟‌

افراز
9789642436378
۱۳۹۱
۱۷۶ صفحه
۳۶۹ مشاهده
۰ نقل قول