فاطمه باباخانی: اکنون در بیست و چندسالگیام، فکر که میکنم، میبینم حتی اگر اهل یک جای دیگر دنیا بودم ـ شاید قطب شمال ـ باز یک روز، شهرزاد درونم، واو به واو همین قصهها را روایت میکرد برای مردمش، دور آتشی کهن، به رسمی دیرینه وقتی زنان قبیلهاش پوست روباه را کوک میزند برای تن دخترانشان با دستهایی که بوی ماهی نمکسود میداد. اکنون که فکر میکنم، میبینم شبیه مادرم، شبیه مادران مادرم، شبیه شجره مونث هر زن که قرنها زیسته، شهرزادم...