رمان خارجی

وردست

(Talking to the dead)

با دست‌های خودم شستمش. و در قسمت‌های فرو رفته و توخالی بدنش نمک ریختم. لباس های سفید تنش کردم و خواباندمش روی گل‌ها. خاله، این‌ها همان مهره‌هایی است که دوست داری بیندازی گردنت. کیک‌ها و شیرینی‌های باب میلت. یک لحاف تا سرما نخوری. نونی که برای قلبت مفید است و آوا که دشمن درد و غصه است.

نیلا
9786001220302
۱۳۹۱
۲۰ صفحه
۲۸۸ مشاهده
۰ نقل قول
سیلویا واتانابه
صفحه نویسنده سیلویا واتانابه
۱ رمان I was born in December 1952, in Yorkshire, the second of four children. My father was the eldest of twelve, and this extended family has no doubt had a strong influence on my life, as have my own children. In a large family you hear a great many stories. You also come to understand very early that stories hold quite different meanings for different listeners, and can be recast from many viewpoints.

Poetry was very important to ...
مجموعه‌ها