دختر که پشته ای گل در بغل داشت،به سلطان که قایق را آرام آرام به سوی کلبه میراند،خیره شد برای دل بستن نیاز به دانستن نیست باید اعتماد کرد ایلیا شگفتزده از دختر پرسید به چه؟ دختر بیآنکه نگاه از سلطان برگیرد گفت،به عشق...