رمان خارجی

مرگ آن را تلخ می‌نوشد

ـ دکتر طارق، این افسر بود که نگذاشت سرباز را به بیمارستان ببریم، ما مشکوک به خون‌ریزی داخلی شده بودیم، همیشه وقتی به یک مورد جنایی مظنون بشویم این کار را می‌کنیم. نمی‌دانم این بار چه چیزی باعث عصبانیت شما شده است؟ ـ بی‌عقلی، عبده، این مرا عصبانی می‌کند. یک سرباز سرش ضربه دیده و جناب سرگرد «جبر» خودش به من اطلاع داد که یک نظامی است، کرمت چه بود که با من تماس بگیری و بگذاری بفهمد که انگار مجبور است و تو از ارتکاب جرمش خبر می‌دهی؟

9789642281435
۱۳۹۱
۱۳۰ صفحه
۳۸۶ مشاهده
۰ نقل قول