من لبهایم را تکان دادم ولی قادر به بیان کلمهای نشدم. مرلن عکس را از دستم گرفت، آن را همراه با گزارشی که چهار تا کرد داخل پاکت قرار داد و اضافه کرد:«میتونم تضمین کنم که افراد مورد نظر متوجه هیچ چیزی نشدن. مامورم خیلی مهارت داره... براتون صورتحساب رو آماده کردم.» نگاهی به صورتحساب انداختم و چک را امضا کردم. حالا، دیگر کوچکترین اهمیتی برای پول قائل نبودم.