بو عیدی بوی توپ. این را خوب میدانست. اما انگار توپ با او پیوندی نداشت. زمزمه کرد: هر طور گوشام بشنوه تو ذهنم جا میگیره. و آهنگ را زمزمه کرد، بوی عیدی بوی توت.
صدای در، او را ازعالم ترانههای فرهاد بیرون کشید.
نامهای به زری
میزنی زیر گریه و مرتضی هم سعی میکند آرامت کند. کاغذی از جیبش در میآورد و نشانت میدهد گویی آماده بود تا با تلنگری اعتراف کند که زن دوم دارد و این هم مدرکش تا دهان امثال تو را گل بگیرد.