رمان ایرانی

بوی عیدی بوی توت

بو عیدی بوی توپ. این را خوب می‌دانست. اما انگار توپ با او پیوندی نداشت. زمزمه کرد: هر طور گوشام بشنوه تو ذهنم جا می‌گیره. و آهنگ را زمزمه کرد،‌ بوی عیدی بوی توت. صدای در، او را ازعالم ترانه‌های فرهاد بیرون کشید.

ورسه
9789648720969
۱۳۹۲
۴۸۰ صفحه
۲۸۹ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های سهیلا مهدوی
نامه‌ای به زری
نامه‌ای به زری می‌زنی زیر گریه و مرتضی هم سعی می‌کند آرامت کند. کاغذی از جیبش در می‌آورد و نشانت می‌دهد گویی آماده بود تا با تلنگری اعتراف کند که زن دوم دارد و این هم مدرکش تا دهان امثال تو را گل بگیرد.
مشاهده تمام رمان های سهیلا مهدوی
مجموعه‌ها