لنور با دست یک طرف چهرهاش را میمالد و به جولی و سارا که پایین آمدهاند صبحبهخیر میگوید. سارا آب پرتقال میل ندارد؛ همینطوری هم سرحال و قبراق است. لنور لیوانی آب پرتقال برای جولی میریزد. جورج از راهرو صدا میزند:«آمادهاید؟» لنور تعجب میکند که چرا جورج میخواهد اینقدر زود راه بیافتد.