رمان نوجوان

نیکولا کوچولو و بادکنک

(Le petit nicolas ballon et autres histoires ined ites)

نیکولا کوچولو اولین کتاب از مجموعه ماجراهای نیکولاست. کسانی که این کتاب را برای کودکانشان می‌خرند خود پیش از آن‌ها آن را می‌خوانند و شاید بیش از آن‌ها لذت ببرند. نیکولا برای بچه‌ها تصویری است در آینه و برای بزرگ‌تر‌ها یادآور روزهای خوش کودکی، نیکولا کوچولو کتابی است برای کودکان هفت ساله تا هفتاد ساله.

9786002530509
۱۳۹۲
۱۲۰ صفحه
۶۳۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های سامپه ـ گوسینی
بادکنک نیکولا کوچولو
بادکنک نیکولا کوچولو ما رفتیم سوار اتوبوس بشویم و با آن برگردیم خانه، و یک صف آدم منتظر بود، و توی صف یک پسر هم‌سن و سال من بود که او هم یک بادکنک فروشگاه دستش بود و صورتش را چسبانده بود به بادکنکش و داشت گازش می‌گرفت، و کارش نتیجه داد: بنگ!
نیکولا کوچولو شعبده‌بازی می‌کند
نیکولا کوچولو شعبده‌بازی می‌کند نیکولا کوچولو اولین کتاب از مجموعه ماجراهای نیکولاست. کسانی که این کتاب را برای کودکانشان می‌خرند خود پیش از آن‌ها آن را می‌خوانند و شاید بیش از آن‌ها لذت ببرند. نیکولا برای بچه‌ها تصویری است در آینه و برای بزرگ‌تر‌ها یادآور روزهای خوش کودکی، نیکولا کوچولو کتابی است برای کودکان هفت ساله تا هفتاد ساله.
مجموعه ماجراهای نیکولا کوچولو (14 جلدی)
مجموعه ماجراهای نیکولا کوچولو (14 جلدی) حیف که من جوک زیاد بلد نیستم و وقتی هم تعریفشان می‌کنم همیشه آخرشان یادم می‌رود، ولی این جوک آنقدر خنده‌دار بود که برای اینکه یادم نرود، سر کلاس یکسره برای خودم تکرارش می‌کردم،‌ شانس آوردم که خانم معلم ازم سوال نکرد،‌ چون هیچ گوش نمی‌کردم، خانم معلم هم هیچ دوست ندارد کسی به درسش گوش ندهد...
نیکلا کوچولو خراب‌کاری می‌کند
نیکلا کوچولو خراب‌کاری می‌کند بابا بعضی وقت‌ها حرف‌هایی می‌زند که معنی ندارد و برای خنده است. بابا دستی به سرکم کشید و گفت، عجله کنم چون مامان داشت مرا از توی حمام صدا می‌کرد. صدای مامان خنده‌دار بود. من از اینکه خودم حمام می کنم خیلی احساس غرور می‌کنم، تقریبا دو تا تولد می‌شود که من بزرگ شده‌ام. رفتم توی اتاقم تا چیزهایی که ...
هنرهای نیکولا کوچولو
هنرهای نیکولا کوچولو من توی خانه حالم بد شد و شام نخوردم، ولی به هر حال بازدید از کارخانه شکلات‌سازی خیلی جالب بود. تنها کسی که دماغش سوخت آنیان بود، چون در مورد بازدید از کارخانه شکلات‌سازی انشایی ننوشتیم، علتش این بود که خانم معلم گفت دلش نمی‌خواهد دیگر حتی یک کلمه درباره آن بشنود.
مشاهده تمام رمان های سامپه ـ گوسینی
مجموعه‌ها