از همان ابتدای داستان نیکلا خطر را احساس میکند. در طول اردوی زمستانی هراسهای کودکانهاش جای خود را به کابوس میدهند. ما، هر چند نمیدانیم این هراسها به کجا ختم خواهند شد اما رفته رفته آنها را با نیکلا شریک میشویم و میدانیم که چیزی دارد اتفاق میافتد. چیزی که دیگر نمیتوان مانع آن شد. رمان در سال 1995 برنده جایزه فمینا شد و در سال 1988 فیلمی به همین نام که به اقتباس از آن ساخته شده بود لایق جایزه ویژه هیئت داوران فستیوال کن شناخته شد.