میروم کنار سعید مقابل آینه بزرگ ایستادهام سعید دستم را میگیرد و فشار میدهد اخم نکن صورتت چروک میشه میروم کنار 1 آینه دیگر روسری را کنار میزنم و یواشکی به موهای بغل گوشم نگاه میکنم تارهای سفید مو پیداست 2 خط عمیق کنار دهانم هست هوا را توی دهانم پر میکنم خطها گم میشوند چقدر زشت میشوم هوا را بیرون میدهم سعید را میبینم که از آیینه پشت سر نگاهم میکند.