سکوت و بیوزنی رویاانگیز بودند. مکلارن برای دلایلی که در چشم خود او هم مبهم و پیچیده بود اطراف عرشه دیدهبانی را درهم و برهم میدید، به طوریکه نور فلقی که بر روی وسائل تکنیکی و فنی که روی هم چیده شده بودند بازتابی به صورت گلههای هیولاهای گردن دراز میآفرید. با وجود این وقتی از دهانههای موجود به بیرون نگاه میکرد هیچ چیز به درخشش ستارههای بیشمار به چشم نمیخورد.