رمان ایرانی

فقط 1 زندگی

روزهای بدی رو می‌گذروندم، روزهایی که خلا مرا در رکاب باد همراهی می‌کرد و من پشتم رو خالی از سرزندگی و خوشبختی می‌دیدم... هر روز که در صورت جذابش دقیق می‌شدم ضعف‌هایش را با تمام وجودم، احساس می‌کردم... آره، صورتش به زردی گراییده بود و چشمانش فروغ همیشگی رو نداشتن! و در عمق چشمانش مرگ را فریاد می‌کشید.

اخوان
9789648586855
۱۳۹۲
۳۶۰ صفحه
۱۳۶ مشاهده
۰ نقل قول