مجموعه داستان داخلی

نقره‌داغ (مجموع داستان)

خسته از راه انداختن کار ناهار خورها اومد بیرون قهوه‌خونه که حالا سکوت خاصی گرفته بود، نگاهش افتاد به جهانگیر که با سگرمه‌های به هم رفته نگاهش به سینی دیزی ماسیده بود، چیزی نگفت. دوباره رفت داخل قهوه‌خونه. شاگرد قهوه‌خونه قلیون به دست اومد به طرف تخت جهانگیر و قلیون رو روی تختش گذاشت و گفت: آقا ناهارتون رو ببرم؟...

بوتیمار
9789649963914
۱۳۹۲
۵۶ صفحه
۲۹۸ مشاهده
۰ نقل قول