بوی قهوه فضای آشپزخانه را پر کرده، همانطور که دارم آن را سرازیر میکنم توی لیوان به خودم میگویم شاید یک روز که حوصله داشتم من هم یک کتاب 10 فصلی بنویسم، اسمش را هم میگذارم آخرین قهوه تلخ. خودم با تعجب میپرسد چرا آخرین؟ مکثی میکنم و جواب میدهم: چون بالاخره یک روز باید از قهوه خوردن دست بکشم و جای آن سرگرمی دیگری پیدا کنم. خودم فیلسوفانه سر تکان میدهد و زل میزند به من که یک نفس محتویات لیوان را سر میکشم.