رمان ایرانی

هم‌صدا

قبل از این‌که از ماشین پیاده بشوم، بطرفم چرخید و برای اولین بار از فاصله خیلی نزدیک توی چشمانم نگاه کرد و چه جاذبه‌ای داشت آن نگاه سیاه مخملینش! نگاهم را پایین گرفتم، با نفسی عمیق عطرش را به مشام کشیدم، به حرف آمد و گفت:«لطفا به من نگاه کن.» نگاه بغض‌دارم را به نگاهش دوختم. گفت:«دلم نمی‌خواد دیگه همچین موردی پیش بیاد!»

پل
9789642331680
۱۳۹۲
۴۰۰ صفحه
۳۱۷ مشاهده
۰ نقل قول
ژیلا دیانت
صفحه نویسنده ژیلا دیانت
۱ رمان متولد ۱۳۳۵ محلهٔ سلسبیل تهران، بزرگ شدهٔ نازی آباد و محله نیروی هوایی. دارای دیپلم طبیعی، لیسانس تغذیه از دانشگاه مشهد، فوق لیسانس و دکترای ادبیات فارسی. مسلط به زبان عربی و آشنا با زبان‌های ترکی و انگلیسی در حد استفاده از منابع و مآخذ و صحبت کردن و نوشتن. از سال ۱۳۵۲ نوشتن و سرودن را در مطبوعاتِ قبل از انقلاب علی الخصوص مجلهٔ فردوسی آغاز کرد. در سال ۱۳۵۸، حوزهٔ اندیشه و هنر اسلامی را که به همراه ...
مجموعه‌ها