مجموعه داستان داخلی

سرطان جن

... جلوی خانه که می‌رسیم، صورت‌اش برای اولین بار سمت من می‌گردد. قاب چهره‌اش خالی است، خالی و تاریک. انگار که توی خواب و بیداری از جایی افتاده باشم، تمام تن‌ام می‌پرد. سرش را جلو می‌آورد، با چیزی مثل چسب قطره‌ای به صندلی چسبیده‌ام، نمی‌توانم خودم را تکان بدهم. خون زیر پوست صورت‌ام یخ می‌زند. صورت‌اش به تاریکی پشت پلک شبیه است، با همان رگه‌های بنفش...

آگه
9789643292768
۱۳۹۲
۱۴۴ صفحه
۵۰۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های رامبد خانلری
آقای هاویشام
آقای هاویشام تا حالا به یک لامپ روشن خیره موندی؟ اولش انگار یک کرم شب‌تاب دلش درد گرفته و به خودش پیچیده اما بعد چشم‌هات فقط نور می‌بینه، فقط روشنایی. همین که چشم از لامپ برداری همه جا تاریک می‌شه، تاریک وکبود. احساس آدم‌ها لجبازه، همیشه در جهت عکس تاثیر مستقیم عامل بیرونی از خودش واکنش نشون می‌ده، سردش کنی، گرم می‌شه. ...
آقای هاویشام
آقای هاویشام تا حالا به یک لامپ روشن خیره موندی؟ اولش انگار یک کرم شب‌تاب دلش درد گرفته و به خودش پیچیده اما بعد چشم‌هات فقط نور می‌بینه، فقط روشنایی. همین که چشم از لامپ برداری همه جا تاریک می‌شه، تاریک وکبود. احساس آدم‌ها لجبازه، همیشه در جهت عکس تاثیر مستقیم عامل بیرونی از خودش واکنش نشون می‌ده، سردش کنی، گرم می‌شه. ...
مشاهده تمام رمان های رامبد خانلری
مجموعه‌ها