داستان زندگی دختری است با چشمانی سرخ، که مردم بخاطر افتادن اتفاقات عجیب بعد از تولدش به او لقب نفرینشده دادهاند. این کودک طی ماجراهایی، از روستا طرد شده و توسط زنی جنگلنشین بزرگ میشود. او تمام تلاشش را میکند تا ناخدای اصلی کشتی سرنوشتش را پیدا کند و پاسخ چراهای ذهنش را از او بپرسد و در این مسیر دچار بحرانهای زیادی میشود و تنها یافتن مفهوم یک کلمه دریای متلاطم وجودش را آرام می کند و آن کلمه...