رمان ایرانی

در سالن پذیرایی، ماموران و سرگرد دبیرسیاقی مشغول حرف زدن درباره حمل جسد به پزشکی قانونی هستند، اما وقتی ما را، بخصوص مرا، با آن حال می‌بینند، کمی صبر می‌کنند. «بفرمایید بنشینید...» نمی‌فهمم چه کسی این حرف را می‌زند. روی مبل رو به روی سرگرد می‌نشینم. «کاش پام می‌شکست و دو هفته پیش به تهران نمی‌اومدم و اون‌‌رو تنها نمی‌گذاشتم.» سرگرد می‌گوید:«این‌ها دیگه تاریخ و وقایع روزگاره. شما کار داشتی، آمدی کمک کنی. از کجا می‌دونستی پدرش فوت می‌کنه...»

9789647390507
۱۳۹۲
۴۵۶ صفحه
۵۰۷ مشاهده
۰ نقل قول
اسماعیل فصیح
صفحه نویسنده اسماعیل فصیح
۱۸ رمان اسماعیل فصیح‌زاده در سال ۱۳۱۳ در محله درخونگاه تهران (شهید اکبرنژاد فعلی) زاده شد. او دوران تحصیلات خود را در دبستان عنصری و سپس در دبیرستان رهنما سپری کرد. فصیح پس از تحصیلات عالی در آمریکا به ایران برگشت و از سال ۱۳۴۲ درشرکت ملی نفت ایران در مناطق نفت خیز جنوب به‌عنوان کارمند بخش آموزش، به کار پرداخت و در سال ۱۳۵۹ با سمت استادیار دانشکده نفت آبادان بازنشسته شد. فصیح در مجموع به مدت ۱۹ سال در این شرکت ...
دیگر رمان‌های اسماعیل فصیح
پناه بر حافظ (1 حسب حال)
پناه بر حافظ (1 حسب حال) .
اسیر زمان
اسیر زمان «مادر هم نمیدونست... او برای مادر گمشده و رفته و مرده بود... احتمالا تا اون روز عید فطر که شما به منزل ما آمدید و برای هشدار دادن به ما اون عکس رو نشونش دادید ـ فکر می‌کنم، عکس او را با دکتر اقبال و شاه. از حالتی که توی چشم‌ها و توی رنگ صورت مادر به وجود آمد... ...
طشت خون
طشت خون
داستان جاوید
داستان جاوید «داستان جاوید» روایت زندگی واقعی یک پسرک از آیین کهن زرتشتی است که در دهه اول قرن و اوج فساد قاجار به وقوع می‌پیوندد. مصیبت و مظلمه‌ای که بر یک انسان با ایمان وارد گردید، بافت اصلی روایت را تشکیل می‌دهد. انعکاس‌های روحی او، و نیروی ایمان او به سنت‌های دیرینه نیاکانش نیز در روایت حفظ گردیده است.
مشاهده تمام رمان های اسماعیل فصیح
مجموعه‌ها