وقتی وسپرها 7 نفر از اعضای خانوادهاش را ربودند، دانکاهیل 13 ساله خوب میدانست که نبرد زندگیش آغاز شده است. میدانست که دشمنش بسیار قدرتمند است و میدانست که شاید بعضی از اعضای خانوادهاش نتوانند جان سالم به در ببرند. با این که دان خودش را برای پذیرش این حقایق آماده میکند، اتفاقی غیرمنتظره رخ میدهد. وسپرها 1 نفر را که هیچ ارتباطی با این ماجرا نداشته، یعنی بهترین دوستش آتیکوس، میدزدند. دان که میبیند زندگی 1 بیگناه در خطر است، جستجویی پر اضطراب را آغاز میکند که او را از کوچههای تنگ پراگ به غارهای صخرهای در ترکیه میکشاند. اما باید هرچه سریعتر آتیکوس را پیدا کند. در غیر این صورت، بهترین دوستش زنده نخواهد ماند.