رمان ایرانی

گیتار عشق

به نام خدا «آقای کیانوش مهرنژاد، سلام. من دکتر شما، یاس سهرابی هستم. اکنون که این دفتر را می‌خوانید حافظه‌تان را که قبلا از دست داده بودید، به دست آوردید. من صرفا این دفتر را به این خاطر نوشتم به امید روزی که حافظه‌تان را به دست بیاورید و بخواهید بدانید که در این مدت به شما چه گذشته. ـ 25 تیر، واقعه در ویلای نوشهر ـ امروز روزی‌ست که مریم هنگام شنا در دریا غرق شد. غرق شدن مریم سبب شد تا به کیانوش شک وارد شود و در آخر، کارش به بیمارستان بکشد و از آن‌جا که حالش بسیار وخیم بود به...»

ورسه
9786007060018
۱۳۹۲
۲۹۶ صفحه
۱۸۹ مشاهده
۰ نقل قول