رمان ایرانی

کاش الان یک کفتر چاهی بودم قلو از توی چاه پر می‌زدم به دل آسمان و می‌رفتم ده. یک راست می‌نشستم روی درخت انار جلوی اتاقمان. می‌دیدم پدرم شاد و خندان کنار اجاق نشسته و مادرم دارد برایش چای می‌ریزد. ای خدا پدرم آمده باشد. و خوشحال هم آمده باشد...

نون
9786009342723
۱۳۹۲
۸۸ صفحه
۱۴۱ مشاهده
۰ نقل قول