قصه زندگی هانری شاریر که اکنون در سرتاسر جهان صحبت از ماجراهای شگفتانگیز اوست. درسال 1906 و در شهر کوچک آردش، یکی از شهرهای فرانسه آغاز گردید و بعد از مرگ مادرش مسیر عادی خود را تغییر داد و درد جانکاه بیمادری زمانی گریبان هانری را گرفت که 11 سال بیشتر نداشت. پدر هانری درمانده از طغیان احساس فرزند، بدنیال چاره گشت و عاقبت او را به یک مدرسه شبانه روزی فرستاد و خواست بخیال خود مشگل اعظم ادامه تربیت این کودک بیمادر را از میان بردارد ولی غافل از اینکه زخمی که بر سطان بدن این طفل یعنی بر قلب او نشسته است به این سادگیها التیام نخواهد بود و بر عکس درد آن روز به روز شدیدتر و غیر قابل تحملتر خواهد گردید.