زوشنکو، همانند گوگول میان گریه میخندد، ولی خندهاش امیدوارانه است و البته همین امید را هم به طنز میگیرد، چنان که خودش میگوید: ولتر زمانی با خنده خود شعلههایی را فرونشاند که مردم را در آنها میسوزاندند، ولی ما با خنده خود میخواهیم دستکم چراغ کوچکی را روشن کنیم که برخی از مردم در نور آن ببینند چه چیزی برایشان خوب است و چه چیزی بد... اگر اینگونه شود، آنگاه میتوانیم بگوییم که در نمایش زندگی، نقش ناچیز خود را به عنوان منشی و نورپرداز صحنه درست اجرا کردهایم.