یکهو از را رسید. کمی ایستاد به تماشا و من بیقرار شده بودم. فکر کرد به خاطر این است که سیگار را تو دستم بده. اما من به خاطر لو رفتن بالکن ناراحت بودم. گفت: «تو خرجت را از کجا در میآری؟» دختری سرگذشت عجیب خود در خوابگاه دختران را در سر رسیدی بدون نام نوشته است. ناشری هم آن را در محل پیدا کرده و میخواهد منتشرش کند تا شاید صاحبش پیدا شود. در خواب دویدن روایتی تکاندهنده از زندگی دختری بیپناه اما مقاوم است.