مجموعه داستان داخلی

اتاق سابق من

یکی از روزهای آخر زمستان، همه مشغول خانه تکانی بودند. برادر بزرگتر را شیر کردم تا از تراس بیرون خانه مثل مرد عنکبوتی آویزان شود و این دست منحوس را بکند. دست خشکیده دورانداخته شد. بعد از آن را به یاد ندارم که آرزوها به واقعیت پیوست یا نه، اما دیگر به آن فکر نکردم.

اتاق آبی
9786005590180
۱۳۹۳
۱۲۰ صفحه
۲۶۹ مشاهده
۰ نقل قول