رمان ایرانی

کجای تقدیر منی

نوشین به گریه افتاد. گرچه دلش نمی‌خواست اما وارد بازی خطرناکی شده بود از لابلای اشک‌هایی که بی‌رحمانه بر غرورش سیلی می‌زدند؛ نگاهی به فرامرز خان انداخت. دیگر او را نمی‌شناخت؛ فرامرز بی‌تفاوت و سرد نگاهش می‌کرد.

9789642364312
۱۳۹۳
۵۲۸ صفحه
۴۵۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مژگان بهمنی
افق گمشده
افق گمشده مرداس در حالی که دست فرهاد رو برای خداحافظی می‌فشرد: سارینا؛ چشمه‌ای که راهش رو به طرف دریا پیدا کرده! و تو نمی‌تونی مانعش بشی!
مشاهده تمام رمان های مژگان بهمنی
مجموعه‌ها