توراندت: دست نگه دارید! تو نباید امیدوار باشی که این مرد همسر من بشه. من میخوام فردا سه چیستان دیگه من و حل بکنه. برای این کار وقت خیلی کمی برای من تعیین شده بود، فرصت کافی برای فکر کردن نداشتم. اجازه بدید یه بار دیگه... آلتوم: (حرف او را قطع میکند.) مسخرهبازی درآوردی، دختر قسیالقلب؟ تو بیش از این نمیتونی منو فریب بدی. چون این قانون سخت اعمال شده. این دیگه تصمیم وزرای منه که حرف آخر رو بزنند.