نمایش‌نامه

درون پیرهن یحیا

درون پیرهن یحیا، نمایش‌نامه‌ای است در فضای جنوب کشور که در دل یک آیین محلی روایت می‌شود. یحیا، جوانی است که از جنگ برگشته است. همه می‌پندارند که او بیمار است، دوا و دارو دیگر افاقه نمی‌کند. پس برای درمان تنها یک راه می‌ماند و آن راه...

9789640012512
۱۳۸۹
۲۴ صفحه
۲۱۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های جمشید خانیان
اسماعيل اسماعيل (نمايش‌نامه)
اسماعيل اسماعيل (نمايش‌نامه) اسماعیل اسماعیل، نمایش‌نامه‌ای است که به درون کاوی شخصیتی می‌پردازد که بعد از جدا شدن از موقعیت جنگ، خود را در مکانی امن، که یک آسایشگاه خصوصی است، محبوس می‌کند تا خود را و آنچه بر او گذشته به چالش بکشد، او به این تنهایی و خود کاوی نیازمند است، اما همسر جوانش...
طبقه‌ی هفتم غربی
طبقه‌ی هفتم غربی کسی در طبقه‌ی هفتم غربی منتظر اوست اما برجی که پیر مرد در آن زندگی می‌کند و ماجراهایی که در آن اتفاق می‌افتد چندان عادی و طبیعی نیست، برای رفتن به طبقه‌ی هفتم غربی باید از مرغ ماهی‌خوار، توله‌ سگ پشمالوی تر و تمیز، دیو بی‌شاخ و دم، مرد کراواتی و پسرک چاق گذشت تا رسید به درخت بلوط....
چهارمین نامه (برگزیده نخست بهترین نمایش‌نامه جایزه ربع قرن) نمایش‌نامه
چهارمین نامه (برگزیده نخست بهترین نمایش‌نامه جایزه ربع قرن) نمایش‌نامه چهارمین نامه، نمایش‌نامه‌ای است که قصه آن در رویا و واقعیت و در آخرین نامه خورشید شکل می‌گیرد. قاسم همچون پدر در میدان جنگ به شهادت رسیده، اما حضور او در بین خانواده چنان واقعی است که نبود او را برای خورشید و مادر به تاخیر می‌اندازد. در این میان اطرافیان این رویای واقعی را نمی‌پذیرند، اما...
پر قیچی (7 پرده از ماجرای پر قیچی گردن برنجی)
پر قیچی (7 پرده از ماجرای پر قیچی گردن برنجی) ـ اونش با من جناب دواتگر. وقتی یه بابایی به اسم میرزا محمدرضای تاجر کازرونی درست تو سال کودتای 1299 تو شیراز یه سالون می‌زنه تو صحن خونه‌اش و یک دستگاه سیناتوگراف می‌آره میزاره اون پشت، فکر می‌کنین چه جوری می‌شه که دو روز بعد خلق‌الناس عینهو مور و ملخ می‌ریزن اونجا؟ اعلان. اعلان آقا. یه اعلان می‌زنیم پر می‌کنیم ...
قتل آقای کاف و تردید
قتل آقای کاف و تردید همه‌ی بازیگرا روی سن! همه‌ی بازیگرا! لطفا سریع‌تر! سریع‌تر! بسیار خوب. لطفا نور صحنه رو بگیرید. برای سالن هم یه نور ضعیف کافیه... ضعیف‌تر!... خوبه!... ممنون! حالا از همه‌ی شما که روی سن هستین تقاضا می‌کنم چشماتونو ببندین. کاملا ببندین. سعی کنین به چیزی فکر نکنین. هیچ چیز. سکوت. تاریکی. سیاهی مطلق. حالا از زمین کنده می‌شین. بی این که تلاش کنین، ...
مشاهده تمام رمان های جمشید خانیان
مجموعه‌ها