نمایش‌نامه

1 وجب از آسمان

محسن (ابتدا کمی فکر می‌کند و بعد مثل اینکه چیزی را کشف کرده باشدمی‌گوید): من یه وجب از آسمونو می‌خوام. هنوز حرف محسن تمام نشده که انعکاس نوری مثل نور رعد و برق روی صورت ا‌و می‌افتد، حالت نگاه و صورت محسن نشان می‌دهد که از آنچه می‌بینید جا خورده است. ... محسن: فرشته. همون که یه وجب از آسمونو بهم دا‌د، خدایا کجاست؟ محسن دور و اطرافش را برانداز می‌کند و سراسیمه و نگران به داخل اتاقشان می‌رود، عفت نیز پشت سر ا‌و می‌رود.

سوره مهر
9789645067753
۱۳۸۸
۸۸ صفحه
۲۳۱ مشاهده
۰ نقل قول