نوکر: ارباب، هوار، ارباب! میانآقا: من که گفتم اینجا خبرهایی هست. بزرگآقا: من که گفتم همه با هم باشیم. من تنهایی نمیتونم اینجا رو اداره کنم. میانآقا: درسته. اخوی اینو گفت. بزرگآقا: نگفتم؟ کوچکآقا: من سر حرفم هستم! بزرگآقا: تو هیچی ندیدی. کوچکآقا: برعکس؛ هر چی بیشتر نگاه کردم بیشتر مطمئن شدم که هیچچیز نبوده.