زنی روایت میکند. از درد کمرش، رویاهای زن همسایه و دوستش، کارخانهی محلی که در آستانه نابودی است، خانوادههایی که با فاجعه دست و پنجه نرم میکنند، از جنگ ممکن. آیا روایت او حکایت روزشمار بدبختی است؟ این حکایت با پوچگرایی راوی همراه میشود. فراهنجار در واقعیت نفوذ میکند و رفتار اشخاص با گفتهها و عرف عمومی در تناقض هستند. هنرمندان این افسانه تئاتری، با اعمال طعنهآمیز و تراژتیک، به یک کمدی سیاه روی صحنه جان میبخشند.