نمایش‌نامه

سریت ـ صدایی می‌شنوم! وحشیانه می‌خندم و گام برمی‌دارم... سرنوشت سریت با مرگ آن گاو گره خورده است؛ بگذار هستی سریت آماج خشم ایزدان شود. اوست که توان ایزد را به داو آورده است. تا آن که شوم بختی را در کام خود احساس کند. ای ارواح خبیث، نوزادان اهریمن؛ رویارو شوید تا بدانم کیستید، کاووس! مرا کجای جهان فرستاده‌ای؟ جایی که درختان سخن می‌گویند! در و جان بر زمین ایستاده‌اند! در دام اهریمنان گرفتار آمدم؟ ایزدان را سوگند که اگر درختان نیز گام بردارند و چوپان نسیان شیون کنند، سریت را هراسان نخواهند دید.

نیکا
9789645836267
۱۳۹۲
۸۰ صفحه
۳۵۶ مشاهده
۰ نقل قول